کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنبال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آوردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'āvardidan آورد کردن؛ جنگ کردن؛ نبرد کردن؛ پیکار کردن؛ حمله کردن.
-
اندوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handōxtan, andōxtan] 'anduxtan پسانداز کردن؛ ذخیره کردن؛ اندوخته کردن؛ جمع کردن؛ اندوزیدن؛ فراهم کردن.
-
کوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: kōxšītan] kušidan ۱. جد و جهد کردن؛ تلاش کردن؛ بسیار کار کردن.۲. [قدیمی] جنگ کردن؛ مبارزه کردن.
-
درکردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) darkardan ۱. بیرون کردن؛ خارج کردن.۲. شلیک کردن.۳. [قدیمی] داخل کردن.۴. [قدیمی] مخلوط کردن.
-
اتلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'etlāf تلف کردن؛ نیست کردن؛ نابود کردن؛ تباه کردن.
-
تخدیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxdir بیحس کردن؛ کرخ کردن؛ سست کردن؛ بیحس کردن عصب.
-
تعدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addi ۱. تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن به چیزی.۲. ستم کردن.۳. از حد درگذشتن.〈 تعدی کردن: (مصدر متعدی) تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن.
-
تکثیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taksir زیاد کردن؛ بسیار کردن؛ افزودن؛ افزون کردن.
-
تمرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamarrod سرپیچی کردن؛ گردنکشی کردن؛ نافرمانی کردن.
-
یشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] yaštan پرستش کردن؛ عبادت کردن؛ ستایش کردن.
-
ابدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابداء] [قدیمی] 'ebdā ۱. آغاز کردن؛ شروع کردن؛ ابتدا کردن.۲. آشکار کردن.
-
کلائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کلائة] [قدیمی] kelā'at ۱. حفظ کردن؛ نگهداری کردن.۲. نگهبانی کردن؛ حراست کردن.
-
گمیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gumēxtan] [قدیمی] gomixtan ۱. آمیخته کردن؛ مخلوط کردن.۲. (مصدر لازم) شاش کردن؛ ادرار کردن.
-
لابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] lābidan ۱. لابه کردن؛ زاری کردن.۲. فروتنی کردن.۳. درخواست کردن.
-
تسویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تسویَة] tasviye ۱. مساوی کردن؛ برابر کردن؛ یکسان کردن.۲. همسطح کردن.