کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنباله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنباله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dombāle ۱. دم.۲. دممانند؛ هرچیز شبیه دم که در عقب چیزی باشد.۳. [مجاز] پس؛ پی.۴. [عامیانه، مجاز] پیرو.۵. [مجاز] بقیه.
-
واژههای مشابه
-
دنباله دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dombāledār ۱. دارای دنباله؛ آنچه دارای دم دراز باشد.۲. آنچه دنباله و بقیه داشته باشد.
-
دنباله رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] dombālero[w] پیرو؛ آنکه پشت سر دیگری برود.
-
جستوجو در متن
-
ذنابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذنابَة] [قدیمی] zonābe ۱. پیرو؛ دنباله؛ دنبالۀ چیزی؛ پایان چیزی.۲. جایی از وادی که مسیل به آن منتهی شود.
-
ذوذنب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zuzanab ۱. دنبالهدار.۲. (اسم) (نجوم) [مجاز] ستارۀ دنبالهدار.
-
تذنیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taznib دنبالهدار کردن.
-
تلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] telv ۱. دنباله.۲. پیرو.
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sokkān ۲. دنبالۀ هواپیما یا کشتی.۱. آلتی در دنبالۀ کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر.
-
اذیال الناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ezyālonnās مردم عقبمانده و دنبالهرو؛ طبقۀ پست مردم.
-
ذنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَذناب] [قدیمی] zanab ۱. دنب؛ دم.۲. دنبال؛ دنباله.
-
عقیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'aqib ۱. آنکه پس از دیگری میآید؛ ازپیآینده.۲. چیزی که پس از چیز دیگر باشد؛ دنبال؛ دنباله.
-
تک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tak ۱. دنباله.۲. [قدیمی] ته؛ پایین؛ قعر.
-
دمبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دمبرگ› (زیستشناسی) dombarg دنبالۀ باریکی که برگ را به شاخه یا ساقه متصل میسازد.