کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دن
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دنیدن) [قدیمی] dan =دنیدن
-
دن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دنّ] [قدیمی] dan خم بزرگ که در خمخانه ته آن را در زمین فروکنند: ◻︎ به میخانه در سنگ بر دن زدند / کدو را نشاندند و گردن زدند (سعدی۱: ۱۲۲).
-
واژههای مشابه
-
دن ژوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: don juan] [مجاز] donžuvān مرد زنباره، فریبکار، و بیبندوبار.
-
دن کیشوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: donquichotte] [مجاز] donkišot کسی که دارای اهداف غیرعملی و توهمهای قهرمانی باشد.
-
جستوجو در متن
-
دنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] danidan خرامیدن؛ با نشاطوشادمانی راه رفتن؛ با شوروشعف حرکت کردن: ◻︎ همهساله به دلبر دل همیده / همهماهه به گرد دن همی«دن» (منوچهری: ۸۸).
-
خرامش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از خرامیدن) xa(o)rāmeš = خرامیدن: ◻︎ تا توانی شهریارا روز امروزین مکن / جز به گرد خم خرامش جز به گرد دن دنه (منوچهری: ۹۷)، ◻︎ به درگاه خسرو خرامش کنیم / به آیین پرستیش رامش کنیم (نظامی۵: ۸۶۳).
-
مصدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] masdar ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که آخر آن «تَن» یا «دَن» باشد به شرط آنکه هرگاه نون را از آخر آن حذف کنند بن ماضی بشود، مثل گفتن، رفتن، زدن.۲. [قدیمی] بازگشتنگاه؛ جای بازگشتن.۳. [قدیمی] محل صدور.