کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دماغ سربالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی عربی] [قدیمی] 'āšoftede(a)maq ۱. آشفتهمغز؛ آشفتهعقل.۲. پریشانحواس؛ غمگین.
-
گنده دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] gandedamāq ۱. گندهبینی؛ کسی که بینیش بدبو باشد.۲. [مجاز] متکبر؛ مغرور.۳. [مجاز] بدخلق.
-
دماغ پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] demāqparvar خوشبو؛ معطر؛ هرچیز خوشبو که بوییدن آن سبب تقویت دماغ شود.
-
شوریده دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] šuridedemāq شوریدهمغز؛ آشفته؛ دیوانه.
-
تازه دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] tāzede(a)māq ۱. تردماغ؛ سرحال.۲. خوشحال.