کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلکش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] delke(a)š دلربا؛ دلپذیر؛ دلفریب؛ خوشایند.
-
جستوجو در متن
-
دل ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] delsetān دلستاننده؛ دلربا؛ دلبر؛ دلکش؛ معشوق.
-
دل فریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] delfarib آنچه دل را بفریبد؛ دلربا؛ دلکش؛ خوشنما؛ خوشایند.
-
کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kaš ۱. خوب؛ خوش؛ نیک.۲. زیبا: ◻︎ فتنه شدم بر آن صنم کشبر / خاصه بدان دو نرگس دلکش بر (دقیقی: ۹۹).
-
خاطرنواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] xāternavāz دلنواز؛ دلکش: ◻︎ جوابی چنین خوب و خاطرنواز / به قاصد سپردند تا برد باز (نظامی۵: ۹۳۸).
-
دربایستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] darbāyestan ۱. لازم بودن؛ ضرورت داشتن؛ طرف احتیاج بودن: ◻︎ چمن خوش است و زمین دلکش است و می بیغش / کنون بهجز دل خوش هیچ درنمیباید (حافظ: ۴۶۸).۲. سزاوار بودن.
-
یعنی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [عربی] ya'ni ۱. چنین معنی میدهد: ◻︎ شه از دیدار آن بلّور دلکش / شده خورشید یعنی دل پرآتش (نظامی۲: ۱۴۹).۲. (قید) آیا: ◻︎ شنیدم گشت جانان مهربان، یعنی چنین باشد؟ / چو شمعش دل یکی شد با زبان، یعنی چنین باشد؟ (وحید: لغتنامه: یعنی).۳. (قی...