کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلبستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دل بستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delbastegi عشق؛ علاقه؛ محبت.
-
جستوجو در متن
-
بی علاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'alāqe آنکه به چیزی یا به کسی دلبستگی نداشته باشد.
-
علقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علقَة] 'olqe تعلق؛ عشق و محبت؛ دلبستگی.
-
تعلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'alloq ۱. آویخته شدن؛ درآویختن به چیزی.۲. دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی؛ علاقه و پیوستگی داشتن.
-
ناسیونالیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: nationaliste] (سیاسی) nāsiyonālist کسی یا گروهی که به ملیت خود و هر آنچه به آن مربوط است، دلبستگی شدید دارد؛ ملیگرا.
-
ذی علاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذیعِلاقَة] zi'alāqe صاحب علاقه؛ دلبسته؛ آنکه به امری یا چیزی دلبستگی دارد.
-
ناسیونالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nationalisme] (سیاسی) nāsiyonālism دلبستگی شدید کسی یا گروهی به نژاد، فرهنگ، زبان، و همه مظاهر ملیت و قومیت خودی؛ ملیگرایی.
-
علاقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علاقَة، جمع: علائق] 'alāqe ۱. دوست داشتن؛ دلبستگی.۲. (اسم) زمین و مِلک؛ دارایی.۳. (ادبی) در بیان، ارتباط و مناسبتی که میان معنی حقیقی و مجازی وجود دارد.
-
عشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešq ۱. دوست داشتن به حد افراط.۲. شیفتگی؛ دلدادگی؛ دلبستگی و دوستی مفرط.۳. (اسم) [عامیانه] معشوق.〈 عشق ورزیدن: (مصدر لازم) عشق داشتن؛ عشقبازی کردن.
-
آزاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āzāt، مقابلِ بنده] 'āzād ۱. رها؛ یله؛ رسته.۲. بدون دلبستگی به دنیا و تعلقات آن؛ وارسته: ◻︎ عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه / پای آزادان نبندند ار به جایی رفت رفت (حافظ: ۱۸۲).۳. بیقیدوبند.۴. آنکه آزادی دارد.۵. آنکه یا آنچه وا...