کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گاودل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] gāvdel ۱. ترسو: ◻︎ بی شیردلی بهسر نیاید/ وز گاودلان هنر نیاید (نظامی۳: ۳۸۱).۲. بیخرد.
-
غم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غمآلوده› qam[']ālud غمناک؛ اندوهگین: ◻︎ فسردهدلان را درآرد به کار / غمآلودگان را شود غمگسار (نظامی۵: ۷۶۶).
-
صاحب دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] sāhebdel ۱. دارای دل و جرئت؛ دلیر.۲. (تصوف) عارف؛ خداشناس: ◻︎ غلام عشق شو کاندیشه این است / همه صاحبدلان را پیشه این است (نظامی۲: ۱۱۸)، ◻︎ سبکبارمردم سبکتر روند / حق این است و صاحبدلان بشنوند (سعدی۱: ۶۱).۳. داری ع...
-
زاغ دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] zāqdel سیاهدل؛ سختدل: ◻︎ زاغدلان را نفس شوم ده / مغز غلیواژ و سر بوم ده (امیرخسرو: لغتنامه: زاغدل).
-
صاحب نفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebnafas ۱. آنکه نفسی گیرا دارد.۲. کسی که دعایش اجابت میشود: ◻︎ با زندهدلان نشین و صاحبنفسان / حق دشمن خود مکن به تدبیر خسان (سعدی: لغتنامه: صاحبنفس).
-
سگ دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sagdel ۱. سنگدل؛ سختدل؛ بددل؛ آزار کننده: ◻︎ فرمود به سگدلان درگاه / تا پیش سگان برندش از راه (نظامی۳: ۴۵۸).۲. درنده
-
هلاهلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] halāhalā سهل؛ آسان: ◻︎ زیان جاهی و مالی توان تحمل کرد / ولی شماتت اعدا هلاهلا نَبُوَد ـ هلاهلا سخن عامهست و معذورم / که نظم خستهدلان از خلل جدا نَبُوَد (کمالالدین اسماعیل: ۲۴۰).