کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقت داشتن دقیق بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ār عیب؛ ننگ.〈 عار آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] ننگ داشتن.〈 عار بودن: (مصدر لازم) ننگ بودن.〈 عار داشتن: (مصدر لازم) ننگ داشتن؛ شرم داشتن.
-
داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dāštan] dāštan ۱. دارا بودن؛ دارای چیزی بودن.۲. پروردن.۳. نگهداری کردن.۴. (مصدر لازم) متمول بودن؛ صاحبِ مال بودن.
-
چسبندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) časbandegi چسبنده بودن؛ چسبناک بودن؛ چسب داشتن.
-
اصالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اصالة] 'e(a)sālat ۱. بااصل بودن؛ اصل داشتن؛ اصیل بودن؛ ریشهدار بودن؛ نیکنژاد بودن.۲. نجابت.
-
دیمومت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دیمومة] [قدیمی] deymumat دوام داشتن؛ دائم بودن؛ همیشه بودن.
-
برازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) barāzidan ۱. شایسته بودن؛ شایستگی داشتن: گر سیستان بنازد بر شهرها برازد / زیرا که سیستان را زیبد به خواجه مفخر (فرخی: ۱۸۷ حاشیه).۲. زیبندگی داشتن؛ زیبنده بودن؛ نیکو نمودن.
-
کراهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَراهة] ke(a)rāhat ۱. ناپسند داشتن؛ ناخوش داشتن؛ ناراضی بودن.۲. زشتی.۳. (فقه) اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده.
-
رغبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَغبة] re(a)qbat میل؛ اراده؛ آرزو.〈رغبت داشتن: (مصدر لازم) میل داشتن؛ مایل بودن.〈رغبت کردن: (مصدر لازم) رغبت داشتن؛ میل داشتن.
-
امتنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenān سپاسگزار بودن؛ سپاس داشتن.
-
امیدواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'om[m]idvāri امید داشتن؛ امیدوار بودن.
-
احتوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: احتواء] 'ehtevā شامل بودن؛ در بر داشتن.
-
هستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) hastan بودن؛ وجود داشتن.
-
درخشندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) de(a)raxšandegi درخشان بودن؛ فروغ و روشنایی داشتن.
-
سرمایه داری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) sarmāyedāri سرمایه داشتن؛ سرمایهدار بودن.
-
انتظار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entezār ۱. چشم به راه بودن؛ چیزی را چشم داشتن؛ منتظر چیزی بودن.۲. چشمداشت.