کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] dafn ۱. چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن؛ پنهان کردن.۲. به خاک سپردن مرده.
-
جستوجو در متن
-
مدفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madfan جای دفن کردن؛ محل دفن.
-
مدفون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] madfun چیزی که آن را زیر خاک کرده باشند؛ دفنشده؛ زیر خاکشده.
-
قبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُبُور] qabr جایی که مرده را در آن دفن میکنند؛ گور.
-
قبرستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qabrestān محل دفن مردگان؛ گورستان.
-
کفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اکفان] kafan پارچهای که مرده را با آن میپوشانند و دفن میکنند؛ جامۀ مرده.
-
آگنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آگینیدن، آگندن› 'āganidan ۱. آکندن؛ انباشتن؛ پُر کردن.۲. گنجاندن؛ جا دادن:◻︎ آنکه اندر جهان ندارد گُنج / چون توان آگنیدنش در کُنج (اوحدی: ۵۷۹).۳. دفن کردن.
-
گوربه گور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gurbegur ۱. مردهای که او را از گور درآورند و در جای دیگر دفن کنند.۲. [عامیانه، مجاز] نفرینی دربارۀ مرده؛ گوربهگورشده.
-
چال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاله، چالو› čāl گودالی که عمق آن از یک متر بیشتر نباشد؛ گود؛ گودال.〈 چال کردن: (مصدر متعدی)۱. گود کردن.۲. دفن کردن چیزی در زیر خاک.
-
تشییع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašyi' ۱. در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن.۲. [قدیمی] بدرقه رفتن؛ به قصد وداع دنبال کسی رفتن.
-
زنده به گور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zendebegur ۱. کسی که زنده در گور دفن شود.۲. [مجاز] کسی که با تلخکامی و ناتوانی در کنجی ساکن باشد.
-
رمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rams ۱. دفن کردن؛ در خاک پنهان ساختن.۲. پوشاندن و پنهان کردن چیزی.۳. سنگ انداختن.
-
نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: n(i)huftan] na(e,o)hoftan ۱. پوشیده و پنهان کردن.۲. [قدیمی] در خاک پنهان کردن؛ به خاک سپردن؛ دفن کردن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] پوشیده و مخفی شدن.
-
سرداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سردابه، سرداوه› sardāb ۱. خانۀ زیرزمینی که تابستان در آنجا بهسر ببرند.۲. جایی که در زیرزمین برای دفن اموات یا گذاشتن تابوت مرده درست کنند.