کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفتری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اندیکاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: indicateur] 'andikātor ۱. دفتری که شماره نامههای رسیده و فرستاده در آن ثبت میشود.۲. (شیمی) معرف.
-
گاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gāhnāme کاغذ یا دفتری که در آن حساب روزها و ماهها و سالها را چاپ میکنند؛ تقویم.
-
سکرتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: secrétair] sekreter منشی معمولاً خانم که مسئول رسیدگی به امور دفتری رؤسا، مدیران، پزشکان و مانند آنهاست.
-
دفتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: دفاتر] daftar ۱. دستۀ کاغذ تهدوزیشده به شکل کتاب که در آن مطالب و اشعار یا حسابها را بنویسند؛ کتابچه؛ جزوه.۲. [مجاز] اتاق کار.۳. محل جمعآوری نامهها.۴. [مجاز] جایی که منشیان و دبیران در آنجا نامهها را بنویسند....
-
اواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اوار، آوار، آوارچه، ایاره، اوارج، اوارجه› [قدیمی] 'avāre ۱. دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حسابهای مالیاتی را ثبت میکردند؛ دفتر حساب دیوانی.۲. دیوانخانه: ◻︎ همی فزونی جوید اواره بر افلاک / که تو به طالع میمون بدو نهادی روی (شهیدب...
-
آلبوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: album] 'ālbom ۱. دفتری با جلد مقوایی کلفت و برگهای ضخیم چسبدار با جیبهای پلاستیکی برای نگهداری مجموعههای عکس، تمبر و غیره.۲. مجموعهای که در آن این دفترها یا اشیا نگهداری میشود.۳. مجموعۀ آهنگها و ترانههای یک خواننده در یک ...
-
روزنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ruznāme ۱. نشریهای حاوی اخبار و وقایع روز که بهصورت روزانه یا هفتگی چاپ میشود.۲. دفتری که بازرگانان دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسند.۳. سرگذشت؛ شرح احوال، اعمال، و وقایع روزانه.۴. [قدیمی، مجاز] نامۀ اعمال: ◻︎ آبی به روزنامهٴ اعمال ما ...
-
سجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سجّل، جمع: سجلات] sejel[l] ۱. [منسوخ] دفترچهای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوت ثبت میشود؛ سجل احوال؛ شناسنامه.۲. حکم محکم.۳. [قدیمی] عهدنامه.۴. [قدیمی] حکم و فتوای قاضی.۵. [قدیمی] دفتری که قاضی صورت دعاوی و اسناد و ...