کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dašnak] dešne کارد برنده و نوکتیز که برای سر بریدن و زخم زدن به کار میرود؛ خنجر.
-
جستوجو در متن
-
خنجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xanjar حربۀ بُرنده به اندازۀ کارد که تیغهاش کج و هر دو دم آن تیز باشد؛ دشنه.
-
گران خسب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānxosb آنکه دیر به خواب رود و دیر بیدار شود؛ گرانخواب: ◻︎ صبح گرانخسب سبکخیز شد / دشنه به دست از پی خونریز شد (نظامی۱: ۳۵).