کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسته دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دسته دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dastedār ۱. هرچیزی که دارای دسته باشد، مانند کوزه و سبو.۲. سردسته و فرماندۀ دستهای از سپاه.
-
واژههای مشابه
-
دسته بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dastebandi جمع شدن گروهی در یکجا و همراه شدن و هماهنگ گشتن برای انجام دادن کاری.
-
جستوجو در متن
-
بیرق دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی. فارسی] beyraqdār کسی که بیرق در دست میگیرد و پیشاپیش دستهای از سربازان یا جمعی از مردم حرکت میکند.
-
دار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ داشتن) dār ۱. =داشتن۲. دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبدار، پولدار، چیزدار، خزانهدار، دردار، دستهدار، راهدار، مالدار، نامدار، وامدار.〈 داروبَرد: [قدیمی، مجاز]۱. کروفر؛ گیرودار: ◻︎ بپوشید رستم سلیح نبرد / به آورد گه رفت با دارو...