کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: duzd] dozd کسی که مال دیگران را بیخبر و پنهانی ببرد؛ آنکه چیزی از دیگران بدزدد.
-
واژههای مشابه
-
کفن دزد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] kafandozd کسی که نبش قبر کرده، کفن مرده را میدزدد و میفروشد.
-
دله دزد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] daledozd آنکه در هرجا هرچیز کمبها که بیابد بدزدد.
-
جستوجو در متن
-
دزدافشار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دزدافشره› [قدیمی] dozd[']afšār کسی که شریک و مددکار دزد باشد؛ آنکه دزد را بشناسد و از مالی که او میدزدد سهمی برای خود بگیرد؛ شریک دزد: ◻︎ دلم دزد نظر، او دزد این دزد / عجب آن دزد دزدافشار چون است (مولوی۲: ۱۶۰).
-
اغری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹اوغری› [قدیمی] 'oqri دزد.
-
سارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: سَرَقَة و سُرّاق و سارقون و سارقین] sāreq دزد.
-
حرامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: حرامیّ] [قدیمی] harāmi دزد؛ راهزن.
-
طرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tarrār دزد؛ جیببر.
-
لوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لولی› [قدیمی] luri ۱. کولی.۲. [مجاز] دزد.
-
رهزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹راهزن› [قدیمی] rahzan دزدی که سر راه میگیرد و اموال مردم را میبرد؛ دزد.
-
نباش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nabbāš کسی که قبرها را نبش میکند؛ کفندزد؛ گورشکاونه.
-
مشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مشتنگ، مشنگک، منگ، منگل› mašang ۱. خل؛ دیوانه.۲. دزد؛ راهزن.
-
راه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rāhband ۱. راهدار و باجگیر.۲. دزد راهزن.