کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
در و بام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زبان در قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (زیستشناسی) zabāndarqafā گیاهی زینتی از خانوادۀ آلاله با برگهای پنجهای شکل؛ زبانبهقفا؛ زبانپسقفا؛ گل نافرمان؛ تاجالملوک.
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
جستوجو در متن
-
پادگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالگانه، پالکانه، بالکانه› pādgane ۱. (زمینشناسی) دیوارههایی که از تهنشستهای آب رودخانه در کنارههای بستر رود تشکیل میشود.۲. [قدیمی] بام؛ پشت بام.۳. [قدیمی] پنجره.۴. [قدیمی] دریچه.۵. (زمینشناسی) صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه.
-
بام غلتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāmqaltān سنگ بزرگ استوانهای که در زمستان آن را روی بام میغلتانند تا کاهگل بام سفت و سخت شود و چکه نکند؛ غلتک سنگی؛ بامگلان.
-
دروانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darvāne سوراخی که در بام خانه درست کنند و از آنجا روی بام بروند؛ دروار.
-
کاهگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کهگل› kāhgel گل مخلوط با کاه برای اندود کردن بام و دیوار.
-
سولان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] savalān ۱. بام خانه.۲. بلندی و ارتفاع.۳. نردبان.
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfpākkon ۱. پارو؛ وسیلهای که با آن برف را از روی بام یا زمین میروبند.۲. کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۳. وسیلهای نصبشده بر روی شیشۀ اتومبیل برای پاک کردن و کنار زدن برف و باران.
-
ناودان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāvdān لولهای که آب باران از روی بام داخل آن میشود و به زمین میریزد.
-
چشمارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چشمآرو› [قدیمی] če(a)šmāru ۱. چیزی که برای دفع چشمزخم از انسان، حیوان، باغ و یا خانه درست میکردند، مانند دعا، طلسم، مهره، یا چیز دیگر؛ چشمپنام؛ حرز؛ تعویذ.۲. کوزهای که در آن پول بریزند و به منظور دفع چشمزهم آن را از فراز بام میان کوچه ان...
-
قیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] qir مادۀ غلیظ، سیاهرنگ، و چسبناکی که از نفت گرفته میشود و در ساخت آسفالت و عایقکاری بام ساختمانها به کار میرود.
-
پرپری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) perperi ۱. هرچیز پوستهمانند و نازک: نان پرپری، عبای پرپری.۲. (اسم) کبوتری که پرهایش را قیچی میزنند و آن را روی بام رها میکنند تا کبوترهای دیگر به هوای او بنشینند.
-
هج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هچ› [قدیمی] haj راستایستاده؛ برپاایستاده؛ چیزی که آن را روی زمین برپا کرده باشند از قبیل: عَلَم، نیزه، و امثال آنها.〈 هج کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] راست کردن؛ افراختن: ◻︎ گردون عَلَم محنت بر بام تو هج کرد / بینی سخط خویش به کوس و عَلَ...
-
اندودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handōxtan] 'andudan پوشاندن چیزی با مالیدن چیز دیگر به روی آن، مثل کاهگل مالیدن به بام یا دیوار، آب زر یا آب نقره دادن به فلزات و شیره یا روغن مالیدن به چیزی؛ اندود کردن: ◻︎ چو خرما به شیرینی اندوده پوست / چو بازش کنی استخوان...