کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
در میان گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرده در
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pardedar ۱. کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بیآبرو سازد: ◻︎ اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردهٴ خود پردهدری نیست که نیست (حافظ: ۱۶۴).۲. بیشرم.۳. گستاخ.
-
دربه در
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] darbedar ۱. آواره؛ بیخانمان؛ کسی که از خانه و مسکن خود رانده و آواره شده باشد.۲. (قید) از این در به آن در؛ از یک خانه به خانۀ دیگر؛ در همه جا.〈 دربهدر شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] سرگردان شدن.
-
زبان در قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (زیستشناسی) zabāndarqafā گیاهی زینتی از خانوادۀ آلاله با برگهای پنجهای شکل؛ زبانبهقفا؛ زبانپسقفا؛ گل نافرمان؛ تاجالملوک.
-
سیزده به در
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sizda[h]bedar مراسمی که در روز سیزدهم فروردین در ایران برگزار میشود و مردم به خارج شهر و به باغ و صحرا میروند و آن روز را به شادی، تفریح، و با انواع بازیها میگذرانند و به اصطلاح نحسی سیزده را در میکنند.
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
جستوجو در متن
-
فرانهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāne(a)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. در میان گذاشتن.
-
مطارحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مطارَحَة] ‹مطارحت› [قدیمی] motārehe با هم سخنی را در میان گذاشتن؛ مناظره کردن؛ جواب گفتن.
-
هشپلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شپل، شپیل، شپلک› [قدیمی] hošpolak صدایی که با گذاشتن دو سر انگشت در میان لبها از دهان برمیآورند؛ سوت.
-
برافکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bar[']afkandan ۱. بر روی چیزی گذاشتن.۲. پوشاندن.۳. [مجاز] ازبین بردن؛ از میان بردن.۴. فرستادن؛ روانه کردن.
-
کبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] kabs ۱. فشردن؛ چیزی را میان دو چیز گذاشتن و فشار دادن.۲. چاه را انباشتن.۳. پر کردن.
-
شپل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شپلت، شپلک، شپیل، سپیل، هشپلک› [قدیمی] šepl ۱. صدایی که با گذاشتن دو سرانگشت میان لبها از دهان برمیآورند؛ سوت؛ سافوت.۲. پایه، مرتبه و منزلت.
-
مکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: mécitan] me(a)kidan چیزی را میان دو لب گذاشتن و آنچه را در آن است به داخل دهان کشیدن؛ مزیدن؛ چوشیدن؛ چوشدن.
-
مزارعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزارَعَة] (فقه، حقوق) mozāre'e با هم زراعت کردن یا قرار کشتکاری باهم گذاشتن بر طبق قرارداد معین؛ عقدی که در آن صاحب زمین، زمین خود را به کس دیگر واگذار میکند که در آن زراعت کند و حاصل آن را میان خود قسمت کنند.
-
گام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gām] gām فاصلۀ میان دو پا هنگام راه رفتن؛ قدم.〈 گام برداشتن: (مصدر لازم) به راه افتادن؛ قدم برداشتن.〈 گام برگرفتن: (مصدر لازم) = 〈 گام برداشتن〈 گام بیرون نهادن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. قدم بیرون گذاشتن.۲. از حد خود...