کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
در ارتباط با پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرده در
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pardedar ۱. کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بیآبرو سازد: ◻︎ اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردهٴ خود پردهدری نیست که نیست (حافظ: ۱۶۴).۲. بیشرم.۳. گستاخ.
-
دربه در
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] darbedar ۱. آواره؛ بیخانمان؛ کسی که از خانه و مسکن خود رانده و آواره شده باشد.۲. (قید) از این در به آن در؛ از یک خانه به خانۀ دیگر؛ در همه جا.〈 دربهدر شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] سرگردان شدن.
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
جستوجو در متن
-
مرتبط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mortabet چیزی که با چیز دیگر پیوستگی و ارتباط داشته باشد؛ پیوسته.
-
دیپلماسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplomatie] (سیاسی) doplomāsi شیوهها و فنون سیاسی برای ارتباط با کشورهای دیگر.
-
هم بستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hambastegi ۱. همبسته بودن؛ رابطه.۲. ارتباط اشیا با یکدیگر.
-
فیزیولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physiologie] (زیستشناسی) fiziyoloži علمی که دربارۀ طرز کار اعضا و دستگاههای بدن جانوران و ارتباط آنها با یکدیگر بحث میکند.
-
سکنات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سَکَنَة] sakanāt ۱. شیوۀ رفتار و برخورد شخص در ارتباط با دیگران.۲. [قدیمی] = سکنه
-
ارتباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertebāt ۱. رابطه داشتن؛ رفتوآمد داشتن.۲. تماس برقرار کردن با کسی از طریق وسیلهای مخصوص.۳. پیوستگی؛ بستگی؛ پیوند.
-
تماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تماسّ] tamās[s] ۱. با یکدیگر ارتباط برقرار کردن.۲. به هم سوده شدن؛ مالیده شدن دو چیز به هم.
-
منطق الطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منطقالطَّیر] [قدیمی] manteqotteyr ۱. زبان مرغان.۲. [مجاز] قدرت ارتباط با موجودات: ◻︎ منطقالطیری بهصوت آموختی / صد قیاس و صد هوس افروختی (مولوی: ۱۷۱).
-
پیوستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peyvastegi ۱. ارتباط؛ بههمبستگی؛ اتصال.۲. خویشی؛ قرابت: ◻︎ طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی: ۱۸۵).
-
تشریح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašrih ۱. گشودن و آشکار ساختن چیزی.۲. بیان کردن و شرح دادن مطلب.۳. شرحهشرحه کردن؛ قطعهقطعه کردن؛ از هم جدا کردن.۴. (اسم) (پزشکی) علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آنها با هم بحث میکند؛ کالبدشناسی.۵. (اسم) (پزشکی)...
-
پری دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، عامیانه] paridār ۱. کسی که جن داشته باشد؛ جنزده؛ دیوانه؛ مجنون.۲. دختری که پریافسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد: ◻︎ چون پریداران درخت گل همیلرزد به باد / چون پریبندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران: ۸۳).