کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریوزگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریوزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) daryuzegi گدایی.
-
جستوجو در متن
-
تکدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takaddi با الحاح چیزی از مردم خواستن؛ گدایی؛ دریوزگی.
-
پرسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) parse ۱. ولگردی؛ دورهگردی.۲. [قدیمی] گدایی؛ دریوزگی.〈 پرسه زدن: (مصدر لازم)۱. [عامیانه] راه رفتن بیهدف؛ گردش کردن در کوچه و بازار.۲. [قدیمی] راه رفتن و دریوزگی کردن.
-
چرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaras ۱. بند و زندان: ◻︎ هر که به قید تو گرفتار شد / تا ندهد جان نرهد زاین چرس (نزاری: لغتنامه: چرس).۲. شکنجه؛ آزار.۳. فشار.۴. چرخشت۵. آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند.
-
چرسدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarasdān کیسه یا توبرهای که قلندران و درویشان آنچه از دریوزگی به دست میآورند در آن میریزند: ◻︎ برون رفتم چو درویشان نمدپوش / چرسدان را حمایل کرده بر دوش (جنید خلخالی: مجمعالفرس: چرسدان).