کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریافت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ دریافتن، اسم مصدر) daryāft ۱. = دریافتن۲. گرفتن.۳. گرفتن پول یا چیز دیگر از کسی.۴. پی بردن به امری یا مطلبی؛ ادراک؛ فهم.
-
جستوجو در متن
-
استدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ستدن› [قدیمی] 'estadan دریافت کردن؛ گرفتن.
-
فرایافت
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) farāyāft درککردهشده؛ دریافتشده.
-
ستده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹استده› [قدیمی] setade ستانده؛ گرفته؛ دریافتشده.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسّ] hes[s] درک؛ ادراک؛ دریافت امری.
-
تلکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télex] (برق) teleks ۱. دستگاهی مخابراتی با قابلیت ارسال و دریافت پیام بهصورت چاپشده.۲. پیام چاپشدهای که بهوسیلۀ این دستگاه ارسال یا دریافت میشود.
-
برات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: براءة] (بانکداری) barāt نوشتهای که بهموجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار میکنند.
-
تسلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasallom ۱. پذیرفتن.۲. چیزی را دریافت کردن.۳. اسلام آوردن.
-
علی الحساب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alalhesāb بنابر حساب؛ دریافت یا پرداخت پولی پیش از موعد پرداخت.
-
معلوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'lum ۱. [مقابلِ مجهول] دانسته؛ دریافتشده.۲. آشکار.
-
رسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) re(a)sid نوشتهای که کسی پس از تحویل گرفتن پول یا چیز دیگر میدهد و در آن اقرار به وصول و دریافت آن میکند.
-
سرغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sarqu در دورۀ آققویونلو، نوعی عوارض که از رعایا دریافت میشد.
-
صندوقدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] sandu(o)qdār کسی که در اداره یا شرکت، یا بانک مٲمور دریافت و پرداخت پول است.
-
اجری خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] 'ejrixār کسی که مقرری دریافت میکند؛ اجریخور؛ جیرهخور؛ راتبهخور.