کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] dark ۱. دریافتن؛ پی بردن.۲. رسیدن به چیزی.۳. رسیدن به حاجت.
-
درک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] darak ۱. یکی از طبقات جهنم.۲. [قدیمی] نهایت گودی و قعر چیزی، مثل ته دریا، ته دوزخ.۳. [قدیمی] آنچه بعد از چیزی پدید آید.۴. [قدیمی] سند و مدرکی که پس از فروش ملک در دست کس دیگر پیدا شود و به موجب آن ادعای مالکیت کند.
-
جستوجو در متن
-
لایدرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لایدرَکُ (= درک نمیشود)] [قدیمی] lāyodrak غیر قابل درک؛ درکنشدنی.
-
شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ašnūtan] ‹شنودن، اشنودن، شنویدن، شنفتن› še(a)nidan ۱. درک کردن صدا بهوسیلۀ قوۀ شنوایی؛ گوش دادن.۲. درک کردن بوی چیزی.
-
مدرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] modrek کسی که چیزی را درک میکند؛ دریابنده.
-
فرایافت
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) farāyāft درککردهشده؛ دریافتشده.
-
مستنبط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostambat استنباطشده؛ استخراجشده؛ درکشده.
-
مستنبط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostambet استنباطکننده؛ درککننده.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسّ] hes[s] درک؛ ادراک؛ دریافت امری.
-
بویایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر، اسم) (زیستشناسی) buyāy(')i از حواس پنجگانه که بوها را درک میکند؛ شامه.
-
قدرشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qadršenāsi درک کردن ارزش نیکویی و خدمت دیگران و سپاسگزاری از آنان.
-
حدسیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حدسیّات، جمعِ حدسیَّة] hadsiy[y]āt قضایایی که به طریق حدس و گمان درک و استنباط میشود.
-
تفاهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafāhom سخن یا مطلب و مقصود یکدیگر را فهمیدن؛ یکدیگر را درک کردن.
-
سریع الانتقال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت)[عربی] [مجاز] sari'ol'enteqāl آنکه مطلبی را زود درک کند؛ تیزهوش؛ تندفهم.