کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درونشیشهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šiše مادهای سخت، شفاف، و شکننده که در ساختن پنجره و بعضی ظروف به کار میرود.〈 شیشهٴ نشکن: نوعی شیشه با مقاومت زیاد که هنگام شکستن ریز ریز میشود.
-
درون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) darun ۱. [مقابلِ بیرون] میان چیزی یا جایی.۲. دل: ◻︎ تا توانی درون کس مخراش / کاندراین راه خارها باشد (سعدی: ۸۳).۳. [مجاز] ضمیر؛ باطن: ◻︎ درونها تیره شد باشد که از غیب / چراغی برکند خلوتنشینی (حافظ: ۹۴۶).
-
درون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dron] darun ۱. در آیین زردشتی، نان کوچکی که برای بعضی مراسم مذهبی میپزند و جلو موبد میگذارند و موبد با خواندن کلماتی از اوستا و دعای مخصوصی نان را متبرک کرده و سپس میان حاضران قسمت میکنند.۲. دعایی که در این مراسم بهوسیلۀ موبد خوانده...
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ay یعنی.
-
ای
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی: اَی] 'ey ۱. حرف ندا که پیش از اسم و صفت درمیآید: ای مرد، ای پسر، ای جوانمرد، ای دلاور.۲. حرفی که برای تقریب و تخمین میآید: ای سیصد چهارصد تومان میارزد.۳. (شبه جمله) حرفی که برای تحسین میآید.۴. (شبه جمله) برای اظهار انزجار یا نارض...
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...
-
شیشه باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šišebāz حیلهگر؛ مکار؛ حقهباز؛ شعبدهباز.
-
شیشه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišebor کسی که پیشهاش بریدن شیشه و جا دادن آن میان در و پنجره است.
-
شیشه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišekār شیشهگر؛ شیشهساز؛ کسی که شیشه میسازد یا آلات و ادواتی از شیشه درست میکند.
-
شیشه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šišekāri ۱. شغل و عمل شیشهکار.۲. تزیین دیوار یا سقف خانه با قطعههای کوچک شیشه.
-
شیشه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) šišegar ۱. کسی که شیشه میسازد.۲. آنکه آلات و ادوات و ظروفی از شیشه درست میکند.
-
شیشه گرخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šišegarxāne کارخانۀ شیشهسازی؛ کارگاه یا کارخانهای که در آنجا آلات و ادوات و ظروفی از جنس شیشه درست میکنند.
-
شیشه گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] šišegardān حیلهگر؛ مکار؛ حقهباز؛ شعبدهباز؛ شیشهباز.
-
شیشه گردن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šišegardan ابله؛ احمق؛ بیعقل.
-
شیشه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šišegari شغل و عمل شیشهگر.