کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درست کردن موی سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درست کردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dorostkerdār = درستکار
-
جستوجو در متن
-
کاکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاله، کلالک› kākol دستهای از موی میان سر که آن را بلند نگه دارند؛ موی جلو سر.
-
گیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gēs] ‹گیسو› gis موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند.
-
شامپو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: champoo، مٲخوذ از هندی] šāmpu(o) مایعی شیمیایی که برای شستن و تمیز کردن و موی سر به کار میبرند.
-
وز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹وزوز› vez صدای پشه یا مگس.〈 وز کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] درهم و برهم شدن موی سر؛ ژولیده شدن.
-
آلاگارسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی:à la garçon] 'ālāgārson اصلاح و آرایش موی سر زن مانند موی مردان.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَیب] [قدیمی] šeyb سفید شدن موی سر؛ سپیدی موی؛ پیری.
-
تجعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taj'id پیچوتاب دادن موی؛ پیچیده ساختن موی سر.
-
اصلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eslāh ۱. برطرف کردن عیب و ایراد چیزی؛ درست کردن: اصلاح خط فارسی.۲. تراشیدن یا کوتاه کردن موی سروصورت.۳. برطرف کردن ایرادات نوشته؛ ویرایش کردن: این مقاله به اصلاح بیشتری نیاز دارد.۴. از بین بردن اخلاق یا عادات بد کسی از طریق آمو...
-
سلمانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] salmāni ۱. کسی که موی سر و ریش مردم را میتراشد؛ آرایشگر مرد.۲. [عامیانه، مجاز] مکان اصلاح موی صورت و سر؛ آرایشگاه.
-
تجعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taja''od ۱. پیچپیچ شدن موی سر.۲. پیچیده شدن موی.
-
عذره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عذرَة] ‹عذرت› [قدیمی] 'ozre ۱. بکارت؛ دوشیزگی.۲. (اسم) دستۀ موی؛ موی جلوی سر؛ کاکل؛ ناصیه.
-
جوگندمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jo[w]gandomi موی سیاهوسفید سر و ریش.
-
میزامپلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mise en plis] ‹میزانپلی› mizāmpeli آرایش موی سر.