کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردچین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دردبرچین› [قدیمی، مجاز] dardčin ۱. آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد؛ علاجکنندۀ درد.۲. دلسوز و غمخوار.۳. کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود: ◻︎ بدین آسمانی زمین توٲم / ز چینم و...
-
جستوجو در متن
-
دردبرچین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] dardbarčin = دردچین
-
دردستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dardsetān ستانندۀ درد؛ آنکه یا آنچه درد و مرض را بردارد و برطرف سازد؛ دردبرچین؛ دردچین.