کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dardesar ۱. دردی که در سر پیدا شود.۲. [مجاز] زحمت و رنج و اشکال که کسی برای دیگری فراهم کند.
-
جستوجو در متن
-
مصدع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosadde' آنچه باعث دردسر شود؛ دردسردهنده.
-
تصدیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasdi' باعث زحمت و دردسر شدن؛ مزاحم شدن؛ دردسر دادن.
-
کارافزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kār[']afzā مایۀ دردسر و گرفتاری؛ مزاحم.
-
صداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sodā' ۱. [مجاز] زحمت؛ دردسر.۲. (پزشکی) سردرد.
-
هچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hačal گرفتاری؛ دردسر؛ خطر؛ مخمصه.〈 در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.
-
پیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] pile پافشاری و اصرار در کاری به طوری که ایجاد دردسر و مزاحمت کند.〈 پیله کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] دربارۀ مطلبی بیش از حد سماجت و پافشاری کردن؛ اصرار کردن.
-
پایمرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پامرد› [قدیمی] pāymard ۱. یاریدهنده؛ کمککننده؛ مددکار؛ دستیار؛ دستگیر: ◻︎ در کار عشق دیده مرا پایمرد بود / هر دردسر که دیدم از این پایمرد خاست (خاقانی: ۷۴۷).۲. شفیع؛ میانجی.
-
گرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ga(e)rāni ۱. [مقابلِ ارزانی] گران بودن: ◻︎ ابر آبستن دُرّیست گران / وز گرانیش گهر ارزان است (انوری: ۸۰).۲. [مقابلِ سبکی] سنگینی: ◻︎ یار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران / سبکی به ز گرانی به همه روی و شمار (فرخی: ۹۸).۳. (اسم) (فیزیک) [مجاز...