کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردخوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] dardxār ۱. خورندۀ درد؛ دردمند.۲. فقیر؛ مستمند.
-
دردخوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دردیخوار› [قدیمی] dordxār کسی که درد شراب را بخورد؛ دردآشام؛ خورندۀ درد.
-
جستوجو در متن
-
دردکش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دردیکش› [قدیمی] dordke(a)š ۱. کسی که درد شراب را بخورد؛ دردخوار؛ دردیخوار؛ دردآشام؛ شرابخوار؛ بادهخوار.۲. شرابساز.