کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخت صنوبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیاه درخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) siyāhderaxt ۱. درختی که پوستش تیرهرنگ باشد.۲. درختی که میوه بدهد؛ درخت میوهدار.
-
سیاه درخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) siyāhderaxt درختی با شاخههای پرخار، برگهای دندانهدار، گلهای کوچک زرد، میوۀ تیرهرنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیرهای میگیرند که در طب به عنوان مسهل به کار میرود؛ خوشهانگور؛ آشانگور؛ اشنگور؛ ...
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] deraxtsombe = دارکوب
-
درخت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) deraxtkāri درخت کاشتن؛ کاشتن نهال؛ نهالکاری.
-
جستوجو در متن
-
چلغوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهلغوزه، جلغوزه، جلغوز، جلوزه، جلوز› (زیستشناسی) [قدیمی] čelquze ۱. میوۀ درخت صنوبر.۲. صنوبر: ◻︎ یکسو کَشَمش چادر یکسو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی: ۵۲۹).
-
زفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zeft ۱. (طب قدیم) مادۀ سیالی که از درخت صنوبر بیرون میآید و مصرف دارویی داشته؛ زفت رومی؛ صمغ.۲. [قدیمی] قیر که از نفت گرفته میشود؛ زفت بحری.〈 زفت یابس: صمغ خشک شدۀ درخت صنوبر.
-
راتیانج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹راتینج، ریتانج، راتیان، راتیانه، راتین› (زیستشناسی) [قدیمی] rātiyānaj صمغ درخت صنوبر؛ رشینه؛ رخینه؛ رخبینه.
-
نشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] našk ناژو؛ درخت کاج؛ صنوبر: ◻︎ آنکه نشک آفرید و سرو سهی / وآنکه بید آفرید و ناز و بهی (رودکی: ۵۴۶).
-
ناژو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناجو، ناژ، نوج، نوژ› (زیستشناسی) [قدیمی] nāžu ۱. درخت کاج.۲. صنوبر.۳. درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است.