کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دربسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: four] fer وسیلهای دربسته مانند اجاق یا تنور که بعضی از غذاها و شیرینیها را درون آن میپزند.
-
دربست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) darbast ۱. دربسته.۲. [مجاز] چیزی که تمام آن در اختیار یک تن یا یک خانواده باشد: اتوبوس دربست.۳. (قید) [مجاز] یکجا و به طور کلی: خانه را دربست کرایه کرده بود.
-
سردخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sardxāne محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی.