کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جامه دران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāmedarān ۱. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای شور، همایون، و افشاری. Δ گویند از ساختههای نکیسا بوده و آن را چنان مینواخته که حضار از شور و هیجان جامه بر تن میدراندند: ◻︎ مطرب، به نوایی ره ما بیخبران زن / ما جامهدرانیم ره جامهدران زن (...
-
جستوجو در متن
-
قربان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] qorbān جعبهای که کمان را درآن میگذاشتند؛ کماندان.
-
انهماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enhemāk ۱. کوشیدن در کاری.۲. سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن.
-
مهرپرستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) mehrparasti مذهب ایرانیان پیش از ظهور زردشت که درآن مهر، خدای روشنایی را پرستش میکردند.
-
چالش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹چالیش› čāleš ۱. جنگ؛ جدال؛ مبارزه: ◻︎ بفرمود شه تا دلیران روم / نمایند چالش درآن مرزوبوم (نظامی۵: ۷۹۲).۲. (اسم) امری که باید برای آن چارهای پیدا شود؛ مسئله.۳. [قدیمی] رفتار از روی کبر و غرور و نخوت.۴. [قدیمی] با ناز و غرور خرامیدن...