کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دباغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] dabbāq کسی که پیشهاش پاک کردن و پرداخت دادن پوست حیوانات است؛ پوستپیرا.
-
واژههای مشابه
-
دباغ خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] dabbāqxāne کارگاهی که در آنجا پوست حیوانات را پاک میکنند و پیرایش میدهند.
-
جستوجو در متن
-
پوست گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pustgar پوستپیرا؛ دباغ.
-
آشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āšgar دباغ؛ کسی که کارش آش دادن و دباغت کردن پوست حیوانات است.
-
پوست پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پوستپیرای› [قدیمی] pustpirā کسی که پوست حیوانات را پاک میکند و پرداخت میدهد؛ دباغ؛ آشگر.
-
دباغت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دباغة] [قدیمی] debāqat پاک کردن و پیراستن پوست حیوانات؛ پیشۀ دباغ.
-
دباغی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] dabbāqi پاک کردن و پیراستن پوست حیوانات؛ دباغت؛ پیشۀ دباغ.
-
پیرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pirāyešgar ۱. پیراینده؛ پیرایشکننده.۲. دباغ.۳. سلمانی.
-
چرمگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] čarmgar کسی که پوست حیوانات را دباغت میکند و چرم میسازد؛ چرمساز؛ دباغ؛ پوستپیرا.