کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داوود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] zabur کتاب آسمانی داوود (از انبیا و پادشاهان بنیاسرائیل)؛ مزامیر.
-
زره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zreh] zereh پوشش جنگی با آستین کوتاه که از حلقههای ریز فولادی بافته میشده و در قدیم هنگام جنگ روی لباسهای دیگر به تن میکردهاند.〈 زره داوودی: [قدیمی] زره منسوب به داوود نبی؛۱. زره که حضرت داوود میبافته.۲. زره سخت و محکم.
-
صاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sād ۱. نام حرف «ص».۲. سیوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه؛ داوود.
-
خریشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) xarišidan خراش دادن؛ خراشیدن: ◻︎ جهان بر شبه داوود است و من چون اوریا گشتم / جهانا یافتی کامت کنون زاین بیش نخریشم (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۸).
-
داوودی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به داوود، پیغمبر و پادشاه بنیاسرائیل) [عبری. فارسی] ‹داودی› dāvudi ۱. مربوط به داوود: زره داوودی، لحن داوودی.۲. (اسم) (زیستشناسی) نوعی گل درشت و پُرپَر به رنگهای سرخ، زرد، و سفید.۳. (اسم) (زیستشناسی) گیاه این گل با شاخههای راست ...
-
اشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ašk ۱. (زیستشناسی) مایعی که از ترشح غدههای اشکی حاصل میشود و چشم را مرطوب نگه میدارد و در حال گریستن از چشم فرومیریزد؛ سرشک؛ آب چشم.۲. [قدیمی، مجاز] قطره.〈 اشک ابر (سحاب، میغ): [قدیمی، مجاز] باران.〈 اشک تمساح: [مجاز] گریهای...