کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dāh عدد ده: ◻︎ اخترانند آسمانشان جایگاه / هفت تابنده روان در دو و داه (رودکی: ۵۳۹).
-
داه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dāh ۱. کنیزک.۲. پرستار.۳. دایه: ◻︎ با نوبتت فلک به صدا همسخن شده / با نوبتیت گفته که خورشیده داه توست (انوری: ۵۴).۴. (صفت) [مجاز] فرومایه.۵. (صفت) [مجاز] پریشانخاطر.۶. (صفت) حامله؛ آبستن.
-
جستوجو در متن
-
خیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xide ۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).