کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانش سار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دانش پژوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dānešpažuh پژوهندۀ علم و دانش؛ طالب علم؛ جویای دانش؛ خواهان علم و فضل: ◻︎ چنین داد پاسخ که دانشپژوه / همی سر برافرازد از هر گروه (فردوسی: ۶/۹۴).
-
دانش پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešpasand ۱. آنکه علم و دانش پسندد؛ کسی که طرفدار علم و دانش باشد.۲. (صفت مفعولی) آنچه مورد پسند و قبول علم و دانش قرار گیرد.
-
دانش پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dānešpanāh پناهگاه دانش؛ حامی علم و فضل.
-
دانش دوست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dānešdust آنکه علم و دانش را دوست دارد؛ دوستدار دانش؛ دوستدار علم و فضل.
-
دانش سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دانشسرا› dānešsarā ۱. سرای دانش؛ خانۀ علم؛ جای دانش آموختن.۲. مدرسهای که برای مدارس معلم تربیت میکند؛ دارالمعلمین.〈 دانشسرای عالی: مدرسهای که در آن دبیر برای دبیرستانها تربیت میکنند.〈 دانشسرای مقدماتی: مدرسهای که آموزگار برا...
-
دانش سگال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešsegāl آنکه به علم و دانش بیندیشد؛ دانشمند؛ سگالندۀ دانش: ◻︎ چو هندوی دانا به چندین سؤال / زبون شد ز فرهنگ دانشسگال (نظامی۶: ۱۰۷۸).
-
دانش سنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešsanj آنکه میزان و اندازۀ علم و دانش کسی را بسنجد؛ سنجندۀ دانش؛ آنکه سنجش علم کند.
-
دانش فروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] dānešforuz فروزندۀ دانش؛ روشنیبخش علم و دانش؛ افروزندۀ علم و فضل.
-
دانش فروش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešforuš ۱. فروشندۀ دانش؛ عالم؛ دانشمند.۲. کسی که علم و دانش خود را به رخ دیگران بکشد؛ فضلفروش.
-
دانش گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešgozin آنکه علم و دانش را برگزیند و روی به علم و فضل بیاورد؛ گزینندۀ دانش.
-
دانش گستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dānešgostar آنکه علم و دانش را رواج دهد؛ کسی که از علم و دانش به همه بهره رساند؛ گسترانندۀ دانش.
-
دانش نیوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešniyuš نیوشندۀ دانش؛ آنکه به علم و دانش گوش فرا دهد؛ دانشپذیر.
-
جستوجو در متن
-
زاغ سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zāqsār ۱. زاغسر؛ آنکه دارای سر سیاه باشد.۲. [مجاز] ظالم سرسخت.۳. [مجاز] سیاهدل؛ سختدل: ◻︎ ازاین زاغساران بیآبورنگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ (فردوسی۴: ۲۸۶۷).