کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dānāk، مقابلِ نادان] dānā داننده؛ آگاه؛ عالم: ◻︎ توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد / ز دانش دل پیر برنا بُوَد (فردوسی: ۱/۴)، ◻︎ چو دانا تو را دشمن جان بُوَد / بِه از دوستمردی که نادان بُوَد (فردوسی: ۷/۱۸۰).
-
جستوجو در متن
-
خبیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xabir آگاه؛ دانا.
-
علام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'allām بسیاردانا؛ دانشمند.
-
فاطن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] fāten زیرک؛ دانا.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'arib عاقل؛ خردمند؛ دانا.
-
حقیقت شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqiqatšenās کسی که حقیقت را بشناسد؛ دانا؛ هوشمند.
-
دل آگاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] del[']āgāh دانا و هوشیار؛ عاقل و دوراندیش.
-
فطن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] faten باهوش؛ زیرک؛ دانا.
-
فهیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: فهماء] fahim بافهم؛ صاحب فهم؛ دانا.
-
روشن بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] ro[w]šanbin بینا؛ دانا؛ هوشیار.
-
شناسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šenāsā شناسنده؛ دانا؛ آگاه.
-
ظراف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zorāf ظریف؛ زیرک؛ دانا.
-
بخرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bexrad باخرد؛ عاقل؛ هوشیار؛ خردمند؛ دانا.
-
خردمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: xratomand] xeradmand دارای خرد؛ عاقل؛ دانا؛ هوشیار.