کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پاک دامنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] pākdāmani ۱. پارسایی.۲. عفاف.
-
جستوجو در متن
-
پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parhizkāri تقوا؛ پارسایی؛ پاکدامنی.
-
تعفف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'affof عفیف بودن؛ عفت داشتن؛ خودداری کردن از حرام؛ پرهیزکاری؛ پاکدامنی.
-
ریاکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] riyākār کسی که ریا میکند؛ آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی میکند؛ دورو.
-
تنزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanazzoh ۱. پاک شدن از عیب و آلایش؛ پاکدامن شدن؛ دوری کردن از بدی.۲. پاکدامنی.۳. گردش و تفرج.
-
نجابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نجابة] nejābat ۱. نجیب بودن؛ اصیل و پاکنژاد بودن؛ بزرگوار و گرامی بودن.۲. حیا؛ پاکدامنی.
-
نزهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نزهة] [قدیمی] nozhat ۱. پاکی؛ پاکیزگی.۲. پاکدامنی.۳. خوشحالی؛ خرمی.۴. سیر و گشت؛ تفرج.
-
تورع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavarro' ۱. پرهیز کردن؛ پارسایی کردن؛ دوری کردن از کارهای بد.۲. پاکدامنی؛ پارسایی؛ پرهیزکاری.
-
پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pārsāy(')i پرهیزکاری؛ پاکدامنی؛ زهد؛ تقوا: ◻︎ سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداریست در بازار خویش (سعدی۲: ۴۷۶).
-
ریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رئاء] riyā ۱. خود را به نیکوکاری جلوه دادن برخلاف حقیقت؛ تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی.۲. (فقه) انجام دادن عمل نیک برای جلب نظر مردم نه بهجهت رضای خدا: رویوریا.