کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داش داش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čār ۱. کورۀ آجرپزی.۲. کورۀ سفالپزی؛ داش.
-
پزاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pazāve جایی که ظرفهای سفالی یا آجر و آهک را در آن حرارت میدهند تا پخته شود؛ کوره؛ داش.
-
کوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kure ۱. آتشدان؛ جای افروختن آتش.۲. جای گداختن شیشه یا آهن.۳. جای پختن سفال، آجر، و گچ؛ پزاوه؛ داش.