کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داس درو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
درویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درودن› [قدیمی] deravidan بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو؛ درو کردن.
-
درو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ درویدن و درودن) dero[w] ۱. = درویدن۲. (اسم مصدر) برش بوتههای جو و گندم یا گیاهان دیگر از روی زمین با داس یا ماشین درو.〈 درو کردن: (مصدر متعدی) بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو؛ درویدن.
-
دروگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) dero[w]gar کسی که گندم یا جو یا گیاه دیگر را با داس درو کند؛ دروکننده.
-
منجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] menjal ۱. [جمع: مناجل] ابزاری که با آن گیاه را درو کنند؛ داس.۲. گیاه و سبزۀ درهمپیچیده.