کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داستان منظوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داستان سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹داستانسرای› dāstanso(a)rā ۱. کسی که داستان بگوید یا بنویسد؛ داستانگو؛ قصهگو.۲. افسانهسرای.
-
داستان سرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāstānso(a)rāy(')i ۱. افسانهسرایی.۲. قصهگویی.
-
هم داستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: hamdatastān] [مجاز] hamdāstān ۱. همصحبت؛ همسخن.۲. همراز.۳. همراه؛ موافق؛ همرٲی.
-
جستوجو در متن
-
حماسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَماسَة] ‹حماست› he(a)māse ۱. امری افتخارآمیز که از روی شجاعت، مهارت، و شایستگی انجام شده باشد.۲. (ادبی) نوعی شعر در وصف پهلوانان که داستانهای منظوم از نبردها، دلاوریها، و افتخارات قومی و نژادی یک ملت را دربر دارد، مانند شاهنامۀ فردوسی...