کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dāstān] dāstān ۱. افسانه.۲. سرگذشت؛ حکایت دستان.۳. قصه.۴. مثل.〈 داستان راندن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]۱. داستان گفتن؛ قصه گفتن.۲. حکایت کردن.〈 داستان زدن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. افسانه گفتن.۲. مثل زدن: ◻︎ شگفت آمدش داستانی ...
-
واژههای مشابه
-
داستان سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹داستانسرای› dāstanso(a)rā ۱. کسی که داستان بگوید یا بنویسد؛ داستانگو؛ قصهگو.۲. افسانهسرای.
-
داستان سرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāstānso(a)rāy(')i ۱. افسانهسرایی.۲. قصهگویی.
-
هم داستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: hamdatastān] [مجاز] hamdāstān ۱. همصحبت؛ همسخن.۲. همراز.۳. همراه؛ موافق؛ همرٲی.
-
جستوجو در متن
-
متفق الرای
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] mottafeqorra'y همرٲی؛ همداستان.
-
نوول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nouvelle] (ادبی) nu(o)vel داستان کوتاه.
-
اخبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خبر] 'axbār ۱. = خبر۲. داستانها.
-
قصه پردازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qessepardāzi داستانسرایی؛ قصهگویی.
-
قصه گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qessegu کسی که داستان بگوید؛ گویندۀ قصه.
-
قصه گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qesseguy(')i قصه گفتن؛ داستانگویی.
-
رمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: roman] (ادبی) romān داستان بلند خیالی منثور.
-
ضرب المثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zarbolmasal مثل زدن؛ مثل آوردن؛ داستان زدن.
-
امثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِثل] 'amsāl ۱. = مِثل۲. [جمعِ مَثَل] = مَثَل۳. داستان.