کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کج دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kajdār کج نگهدار.
-
کارخانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārxānedār صاحب کارخانه؛ مدیر یا رئیس کارخانه.
-
کفش دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kafšdār کسی که در زیارتگاهها یا مجالس عمومی کفشهای مردم را نگهداری میکند.
-
کینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kinedār = کینهتوز
-
گرم دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [قدیمی، مجاز] gormdār غصهدار؛ اندهگین.
-
کلاه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کلهدار› [قدیمی] kolāhdār ۱. کسی که کلاه بر سر دارد.۲. [مجاز] پادشاه.
-
کله دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kolahdār = کلاهدار
-
کمان دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kamāndār ۱. دارندۀ کمان.۲. کسی که در تیراندازی با کمان مهارت دارد؛ کمانگیر.
-
گل دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) goldār آنچه دارای نقش گلوبوته باشد: پارچهٴ گلدار.
-
گله دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gal[l]edār صاحبگله؛ کسی که گلۀ گوسفند دارد.
-
گنج دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] ganjdār دارندۀ گنج؛ دارای گنج؛ نگهبان گنج.
-
گنجینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] ganjinedār گنجدار؛ خزانهدار؛ نگهبان گنج.
-
مال دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] māldār ۱. متمول؛ ثروتمند؛ صاحبمال.۲. صاحب چهارپا و ستور.
-
لبه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) labedār آنچه دارای لبه باشد.
-
لرزه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لرزدار› larzedār آنکه دچار لرزه است؛ لرزهناک.