کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داروغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داروغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dāruqe ۱. [عامیانه، مجاز] بزرگتر هر صنف و دسته.۲. [عامیانه، مجاز] بزرگتر و مباشر قریه.۳. [منسوخ] سردسته و رئیس پاسبانان و نگهبانان شهر.
-
جستوجو در متن
-
شحنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شِحنَة] [قدیمی] še(a)hne داروغه؛ پلیس؛ پاسبان و نگهبان شهر.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebnasaq مٲمور حفظ نظم و امنیت؛ داروغه.
-
محتسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mohtaseb مٲمور رسیدگی به اجرای احکام شرعی؛ داروغه.
-
آقاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āqāsi ۱. بزرگ؛ مهتر؛ سرور.۲. داروغۀ دیوانخانه.۳. بزرگ در خانه.
-
گزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سُریانی] [قدیمی] ga(e)zir ۱. پاکار؛ پیشکار.۲. داروغه؛ عسس: ◻︎ گزیری به چاهی درافتاده بود / که از هول او شیر نر ماده بود (سعدی۱: ۶۲).
-
ایشیک آقاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اشیکآقاسی› [قدیمی] 'išik[']āqāsi ۱. داروغۀ دیوانخانه.۲. حاجب دربار پادشاه.۳. در دورۀ صفویه، وزیر دربار و رئیس تشریفات دربار و مٲمور نظموترتیب مجلس پادشاه.
-
خلیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خلیفَة، جمع: خُلَفاء و خَلائِف] xalife ۱. عنوان هریک از جانشینان پیغمبر.۲. رهبر مذهبی برخی جوامع مسیحی شرقی.۳. = خمیرگیر۴. [قدیمی] قائممقام؛ جانشین.۵. [قدیمی] داروغه.