کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارای دومعنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دودم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دودمه› dodam دارای دو دم یا دو لبه: شمشیر دودم.
-
دوزنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [عامیانه] dozane دارای دو زن؛ مردی که دو زن داشته باشد.
-
دوکوهانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) doko[w]hāne, dokuhāne دارای دو کوهان؛ شتری که دو کوهان دارد.
-
دوشاخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) došāx ویژگی هرچیزی که دارای دو شاخه باشد شبیه دو انگشت.
-
متقابل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَقابل] mote(a)qābel ۱. آنچه دو سو داشته باشد؛ دارای دو طرف.۲. روبهرو؛ مقابل.
-
مثنات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مثنّاة] [قدیمی] mosannāt حرف دارای دو نقطه.
-
فندق شکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fandoqšekan ابزاری دارای دو اهرم برای شکستن فندق.
-
دوپوسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) dopuste ۱. آنچه دارای دو پوست باشد.۲. [مجاز] سخن مبهم؛ سخنی که دو معنی ضدونقیض از آن استنباط شود.
-
هم کنیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹همکنیت› hamkine دو یا چند تن که دارای یک کنیه باشند.
-
ثنایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ثنائیّ] [قدیمی، مجاز] sonāy(')i ویژگی کلمۀ دوحرفی؛ دارای دو حرف.
-
هم دین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamdin دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند؛ همکیش.
-
همدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] hamdel دو تن که دارای یک رٲی و اندیشه باشند؛ متحد؛ متفق.
-
کجاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کجابه، کژاوه، کجوه› [منسوخ] kajāve اتاقک چوبی روباز یا دارای سایبان که دو تای آن را در دو طرف شتر یا قاطر میبندند و بر آن سوار میشوند.
-
عینک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'eynak وسیلهای دارای دو شیشه و دو دسته که برای بهتر دیدن یا محافظت چشم از آفتاب روی بینی میگذارند؛ آیینک؛ چشم فرنگی.
-
هم مسلک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hammaslak دو یا چند تن که دارای یک مرام و مسلک باشند.