کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داراییها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دارایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دارائی› dārāy(')i ۱. آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد؛ سرمایه؛ ثروت؛ تمول.۲. وزارتخانه یا ادارهای که مالیاتها را وصول میکند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی میکند؛ مالیه.۳. [منسوخ] نوعی از پارچۀ ابریشمی موجدار.
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā نام حرف «ه».〈 های بیان حرکت: حرف «ه» که در آخر کلمات درمیآید و بهصورت e〈 های ملفوظ: حرف «ه» که در اول، وسط و آخر کلمه میآید و بهصورت h
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله) hā ۱. [عامیانه] کلمۀ جواب؛ بلی؛ آری.۲. [عامیانه] چه گفتی؟: ها؟ با کی بودی؟۳. [عامیانه] درست است؟؛ نظر تو چیست؟: همهچیز گران شده، ها؟۴. [قدیمی] آگاه باش.
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā هوای گرمی که از ریهها خارج میشود.
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) hā علامت جمع: خانهها، چوبها، سنگها.
-
پیچی ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pičihā دستهای از پروانهواران که میتوانند به گیاهان دیگر بپیچند، مانند باقلا، خلر، ماش، و عدس.
-
هپاتیک ها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [فرانسوی: hépatique] (زیستشناسی) hepātikhā دستهای از گیاهان نهانزا که جزء خزهها محسوب میشوند و از طریق پراکندن چترهای کوچک به اطراف تولید مثل میکنند؛ علفجگریها.
-
جستوجو در متن
-
مایملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مایُملکُ] māya(o)mlak آنچه در تصرف کسی باشد؛ دارایی.
-
ثروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثَروة] se(a)rvat مال؛ دارایی؛ مال بسیار.
-
ذات الید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی، مجاز] zātolyad مال؛ ثروت؛ دارایی.
-
منال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] manāl مال و دارایی؛ ثروت.
-
میلیاردر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: milliardaire] ‹ملیاردر› mil[i]yārder ۱. کسی که بیش از یک میلیارد دارایی دارد.۲. [مجاز] بسیارثروتمند.
-
میلیونر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: millionnair] ‹ملیونر› mil[i]yuner ۱. کسی که بیش از یک میلیون دارایی داشته باشد.۲. [مجاز] ثروتمند.
-
پاک باخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāxte ۱. کسی که همهچیز خود را از دست داده.۲. آنکه در قمار تمام دارایی خود را باخته باشد.