کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داده آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābdāde تیزکرده: شمشیر آبداده، خنجر آبداده.
-
گردن داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gardandāde مطیع؛ منقاد: ◻︎ گه از گردنکشان کشور ستانی / به گردندادگان کشور سپاری (عنصری: ۲۸۵).
-
تاب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) tābdāde ۱. پیچیدهشده.۲. بافتهشده.
-
تاب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) tābdāde ویژگی چیزی که بر اثر حرارت داغ شده است.
-
جستوجو در متن
-
آمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āmad ۱. اقبال؛ میمنت؛ فرخندگی.۲. (اسم) [مجاز] حاصل.۳. (بن ماضیِ آمدن) = آمدن۴. آمده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیامد، پیشامد، سرآمد، درآمد.۵. آمدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خوشامد.〈 آمدورفت:۱. آمدن و رفتن؛ ایابوذهاب.۲. مراوده؛ دیدو...
-
انحدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enhedār ۱. پایین آمدن؛ فرود آمدن؛ به نشیب فرود آمدن؛ فرودآمدگی.۲. دفع شدن.
-
تنزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanazzol نزول کردن؛ فرود آمدن؛ پایین آمدن.
-
تجمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajammo' جمع شدن؛ گرد آمدن؛ فراهم آمدن.
-
استجماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estejmā' گرد آمدن؛ فراهم آمدن؛ جمع شدن.
-
فرودگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) forudgāh ۱. جای فرود آمدن؛ محل پایین آمدن.۲. میدان وسیع دارای باند آشیانه، و دستگاههای دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما.
-
واپس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) vāpas بازپس؛ عقب؛ دنبال.〈 واپس آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] بازپس آمدن؛ باز آمدن.〈 واپس رفتن: (مصدر لازم) پس رفتن؛ عقب رفتن.
-
آ
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آمدن) ‹آی› 'ā ۱. = آمدن۲. آینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودآی.
-
انتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entiyāb ۱. پیاپی آمدن؛ پیدرپی رسیدن.۲. پیاپی آمدن کاری یا پیشامدی.
-
محط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محطّ] [قدیمی] mahat[t] جای فرود آمدن.〈 محط رحال: [قدیمی] بارانداز قافله؛ محل فرود آمدن بارها.