کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادهخواهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dāde ۱. ویژگی آنچه کسی به دیگری بدهد.۲. بخشیدهشده.۳. سپردهشده.۴. (اسم) (بانکداری) پول یا سندی که کسی به بانک بدهد که به حساب دادگی او بنویسند.۵. (اسم) اطلاعاتی که برای یک کار آماری گردآوری میشود.
-
کینه خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kinexāhi انتقامجویی.
-
پوزش خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) puzešxāhi عذرخواهی.
-
خون خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] xunxāhi به انتقام خون کسی که کشته شده قاتل او را کشتن یا خواهان مجازات او شدن.
-
عافیت خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāhi عافیتجویی؛ سلامتخواهی.
-
آب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābdāde تیزکرده: شمشیر آبداده، خنجر آبداده.
-
گردن داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gardandāde مطیع؛ منقاد: ◻︎ گه از گردنکشان کشور ستانی / به گردندادگان کشور سپاری (عنصری: ۲۸۵).
-
تاب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) tābdāde ۱. پیچیدهشده.۲. بافتهشده.
-
تاب داده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) tābdāde ویژگی چیزی که بر اثر حرارت داغ شده است.
-
جستوجو در متن
-
استنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estenān راهخواهی.
-
کرستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قرسطون، فرستون، فرسطون› [قدیمی] karastun = قپان: ◻︎ خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی: شاعران بیدیوان: ۲۹۹).
-
استکثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esteksār افزونخواهی؛ زیادهطلبی.
-
ثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: ثٲر] [قدیمی] sār انتقام گرفتن؛ خونخواهی.
-
عافیت خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāhi عافیتجویی؛ سلامتخواهی.