کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داخلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داخلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به داخل) [عربی. فارسی] dāxeli درونی؛ اندرونی.
-
جستوجو در متن
-
کالیبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calibre] kālibr قطر داخلی لولۀ اسلحه.
-
نرم شامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) narmšāme داخلیترین پرده محافظ مغز؛ امالرقیق
-
درون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ برونسو] ‹درونسوی› [قدیمی] darunsu سمت درونی چیزی؛ طرف درون چیزی یا جایی؛ جهت داخلی.
-
لپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [عامیانه] lop ۱. دو طرف دهان.۲. هریک از دو طرف ناحیۀ داخلی دهان.
-
اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اندرون) 'andaruni ۱. مربوط به اندرون؛ داخلی؛ درونی.۲. باطنی؛ قلبی.۳. (اسم) = اندرون۴. (اسم) ساکن اندرون.
-
مخاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxāt ۱. آبی که از بینی جاری میشود؛ آب بینی.۲. (زیستشناسی) پوشش داخلی حفرههای دهان، بینی، حلق، و مری.
-
جنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jamb ۱. پهلو؛ کنار.۲. (زیستشناسی) غشایی که روی ریهها را میپوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه میچسبد.
-
دکوراسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décoration] dekorāsiyon ۱. (سینما، تئاتر) تزئین صحنۀ تئاتر یا سینما.۲. تزئینات داخلی ساختمان.
-
غار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغوار و غیران] ‹غال› (زمینشناسی) qār شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین بهوجود میآید.
-
ژئوفیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: géophysique] (فیزیک) že'ofizik علمی که دربارۀ پدیدههای فیزیکی زمین و جریاناتی که در طبقات داخلی کرۀ زمین رخ میدهد بحث میکند.
-
ملتحمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ملتحمَة] (زیستشناسی) moltaheme غشای نازک و شفافی که دنبالۀ بخش زیرپوستی پلک چشم است؛ لایه داخلی پلک چشم.
-
شیلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی، جمعِ شیل، به سیاق عربی] šilāt ۱. شرکتی که دارای تٲسیسات و وسایلی برای صید ماهی از دریا و فروش آن به بازارهای داخلی و خارجی است.۲. صنعت ماهیگیری.
-
داخله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: داخلَة، مؤنثِ داخل، مقابلِ خارجه، جمع: دَواخِل] dāxele ۱. = داخِل۲. داخل کشور.۳. (صفت) = داخلی: محصولات کشاورزی داخله.