کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
د پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
د
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) d دهمین حرف الفبای فارسی؛ دِ؛ دال. Δ در حساب ابجد: «۴».
-
د
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) de نام واج «د».
-
واژههای مشابه
-
ویتامین د
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vitamine D] (زیستشناسی) vitāminde ویتامینی موجود در روغن ماهی، گوشت، زردۀ تخممرغ، شیر، و کره. فقدان آن باعث ابتلا به راشیتیسم میگردد.
-
جستوجو در متن
-
دال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dāl نام حرف «د».
-
سونش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] suneš ریزههای فلز که هنگام سوهان کردن و سودن آن به زمین میریزد؛ براده؛ سناو؛ سخاله؛ توبال: ◻︎ بر سَرْش یکی غالیهدان بگشاده / وآکنده در آن غالیهدان سونش دینار (منوچهری: ۱۵۴).
-
مولش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] muleš درنگ؛ تٲخیر: ( به کار دهر مولش گرچه بد نیست / ولی در خیر کردن از خرد نیست (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).
-
حذو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) hazv در قافیه، حرکت ماقبل ردف و قید، مانند حرکت «د» و «پ» در این شعر: ای به همت بر آفتابت دست / آسمان با علوّ قدر تو پست (انوری: ۵۴۹).
-
دالبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dālbor نوعی کنگرهدوزی یا برش به شکل حرف دال (د) یعنی دالهای متصل به یکدیگر که در حاشیۀ لباسهای زنانه و بچگانه و پیشپرده و امثال آن میزنند.
-
صامت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāmet ۱. [مقابلِ ناطق] ساکت؛ خاموش.۲. ناتوان در سخن گفتن.۳. (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا.۵. (اسم) (زبانشناسی) واجی که در گذر خود از اندامهای گویایی به مانعی برخورد میکند، مانند ج، د، ر؛ همخوان؛ بیصدا.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] زر...
-
ابجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'abjad ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از: همزه = ۱، ب = ۲، ج = ۳، د = ۴، ﻫ = ۵، و = ۶، ز = ۷، ح = ۸، ط = ۹، ی = ۱۰، ک = ۲۰، ل = ۳۰، م = ۴۰، ن = ۵۰، س = ۶۰، ع = ۷۰، ف = ۸۰، ص = ۹۰، ق = ۱۰۰، ر = ۲۰۰، ش = ۳۰۰، ت = ۴۰۰...
-
حروف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حرف] horuf = حَرف〈 حروف روادف: = روادف〈 حروف صفیر: حروف ز، س، ص.〈 حروف عالیات: (تصوف) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیبالغیوب مانند درخت در هسته: ◻︎ ما جمله حروف عالیاتیم مدام / پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام ـ هرچند ...