کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خُوشَه وُرچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xuše ۱. (زیستشناسی) چندین گُل، دانه، یا میوۀ بههمپیوسته که از ساقۀ گیاه یا شاخۀ درخت آویزان باشند: خوشهٴ انگور، خوشهٴ خرما، خوشهٴ گندم، خوشهٴ جو.۲. (نجوم) = سنبله
-
خوشه چین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xušečin ۱. ویژگی شخص فقیری که پس از درو شدن محصول مزرعه و کشتزار جو و گندم در آن گردش میکند تا خوشههای باقیماندۀ روی زمین را جمع کند.۲. [مجاز] کسی که از هرجا و هرچیزی بهره و توشهای بهدست میآورد.۳. [مجاز] گدا.