کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خَبِيثَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خبیث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xabis پلید؛ بدذات.
-
جستوجو در متن
-
اخبث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'axbas خبیثتر؛ پلیدتر؛ ناپاکتر.
-
اخباث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'exbās ۱. یاران خبیث جمع کردن؛ با مردم خبیث همنشین شدن.۲. خبث آموختن.۳. پلید کردن.
-
خبیثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خبیثَة، جمع: خَبائِث] xabise ۱. = خبیث۲. ناپاک؛ نجس.
-
مرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مرداء] [قدیمی] marid ۱. خبیث و شریر.۲. سرکش.
-
گجسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: gajastak، مقابلِ خجسته] ‹گجستک› [قدیمی] gojaste ۱. خبیث؛ ملعون.۲. پلید؛ ناپاک.
-
ناتو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] nāto ۱. بدذات؛ خبیث.۲. ناسازگار؛ ناموافق.
-
شبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشباح] šabah ۱. موجود موهوم و ترسناکی که روح خبیث مردگان تصور میشود.۲. شخص؛ تن؛ کالبد.۳. سیاهی جسم که از دور به نظر آید.
-
عفریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عفاریت] 'efrit ۱. موجود زشت، بد،و سهمناک؛ خبیث؛ منکر.۲. زن پیر و زشت.۳. موجود زشت و نیرومند؛ غول.۴. [قدیمی] جن بزرگ و نیرومند.۵. (صفت) [قدیمی] زشت و قویهیکل.
-
شیطان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شَیطان، جمع: شیاطین] šeytān ۱. [مجاز] روح پلید و خبیث.۲. (صفت) [مجاز] متمرد؛ نافرمان.۳. دیو؛ اهریمن.۴. در اسلام، فرشتهای که چون از فرمان الهی در سجده کردن آدم خودداری کرد از بهشت رانده شد و به گمراه ساختن آدمیان پرداخت؛ ابلیس.۵. (صفت) ب...
-
ژاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) žāž ۱. (زیستشناسی) گیاهی بیمزه، خاردار، و خودرو شبیه درمنه که در صحراها میروید. شتر آن را از زمین میکند و میجود اما نمیتواند نرم کند و فرو ببرد. جز سوختن مصرفی ندارد.۲. [مجاز] سخن بیهوده و بیمعنی؛ یاوه.۳. (زیستشناسی) کنگر.۴. (زیستشناسی...