کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویش بین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خویش بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xišbin = خودبین: ◻︎ خویشبین چون از کسی جرمی بدید / آتشی در وی ز دوزخ شد پدید (مولوی: ۱۶۹).
-
واژههای مشابه
-
بی خویش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیخویشتن› (تصوف) [قدیمی] bixiš خارجشده از حالت طبیعی خود و فانیشده در معشوق.
-
خویش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xiškār وظیفهشناس.
-
خویش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xiškār کشاورز؛ دهقان: ◻︎ به سالی ز دینار من صدهزار / ببخشید بر مردمِ خویشکار (فردوسی۴: ۶/۱۲۰).
-
خویش کام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xiškām = خودکام
-
جستوجو در متن
-
بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] beyn میان؛ وسط.
-
بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bayyen پیدا و آشکار؛ هویدا؛ واضح.
-
بین الاقران
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بَینَالاقران] [قدیمی] beyno(a)l'aqrān بین همگنان؛ میان همتاها.
-
بین الجمهور
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بَینَالجمهور] [قدیمی] beyno(a)ljomhur بین مردم؛ میان جماعت مردم.
-
بین الدفتین
فرهنگ فارسی عمید
(قید، اسم) [عربی: بَینَالدفّتَین] [قدیمی] beyno(a)ddaffateyn بین دو طرف جلد کتاب.
-
بین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دیدن) bin ۱. = دیدن didan۲. بیننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باریکبین، خردهبین، خودبین، دوربین، نزدیکبین.
-
بین الاثنین
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بَینَالاثنَین] [قدیمی] beyno(a)l'esneyn بین دو تن؛ میان دو نفر.
-
بین الامثال والاقران
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بَینَالامثالوالاقران] [قدیمی] beyno(a)l'amsāleval-'aqrān بین همانندان؛ میان همگنان.