کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خونینگُرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خونین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خون) xunin ۱. = خونی۲. دارای کشتار و خونریزی: جنگ خونین.
-
گرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرزه› [قدیمی] gorz از آلات جنگ که در قدیم به کار میرفته و از چوب و آهن ساخته میشده و سر آن بیضیشکل یا گلولهمانند بوده و آن را بر سر دشمن میزدند؛ دبوس؛ کوپال.
-
خونین جگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xuninjegar = خونیندل
-
خونین دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xunindel دارای رنج و اندوه بسیار.