کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشحال شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شعف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ša'af خوشدل شدن؛ خوشحال شدن؛ خوشدلی؛ شادمانی.
-
شکفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: škoftan] ‹شگفتن، اشکفتن، اشگفتن، اشگفیدن، شکفیدن› šekoftan ۱. از هم باز شدن؛ شکفته شدن.۲. باز شدن غنچۀ گل یا شکوفۀ درخت.۳. [مجاز] شاد شدن؛ خوشحال شدن.
-
ابتشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ebtešār ۱. بشارت یافتن.۲. خوشحال شدن.
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sar] sar ۱. (زیستشناسی) عضو بدن انسان و حیوان از گردن به بالا که مغز و چشم و گوش و بینی در آن قرار دارد.۲. [مجاز] آغاز و اول چیزی: سر زمستان، سر سال.۳. [مجاز] بالای چیزی: سر درخت، سر دیوار، سر کوه.۴. [مجاز] نوک چیزی: سرِ انگشت، سر سوزن...